عثمان طه، استادی که قرآن را با خطش میخوانیم، اما او را نمیشناسیم/ ایران و زبان فارسی را دوست دارم
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۱۰۴۸۳۹
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ «عثمان طه» نامی است که شاید در اولین مواجهه با آن به نظر آشنا برسد و کمتر کسی باشد که انس حداقلی با قرآن داشته باشد و نام «عثمان طه» را نشنیده باشد. اما آشنایی با عثمانطه محدود به قرآنی است که با خط وی کتابت شده و این تقریباً همه اطلاعاتی است که بسیاری از مردم از صاحب خطی داریم که آن را زیاد میبینیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شیخ «عثمان حسین طه» معروف به «عثمان طه» کاتب معروف قرآن کریم است که قرآن کتابت شده توسط وی چند دهه است که در کشورمان چاپ میشود و بیتردید بیشترین چاپ قرآن در سالهای اخیر با خط این کاتب قرآن کریم است.
شیخ عثمان طه اهل کشور سوریه است اما چند سالی است که در مدینه ساکن است و در آنجا هم چند بار کل قرآن را با قرائات مختلف کتابت کرده است. البته به دلیل اقامت وی در مدینه بسیاری گمان میکنند که وی اهل عربستان است اما همانطور که بیان شد شیخ عثمانطه اهل سوریه است.
استاد مهدی دغاغله از جمله کسانی است که دوبار به دیدار شیخ عثمان طه رفته که برای اطلاع از صحبتهای استاد دغاغله و عثمان طه با وی به گفتوگو نشستیم.
استاد دغاغله به تشریح دیدارش با شیخ عثمان طه پرداخت و در این خصوص گفت: من دوبار به طور مفصل با شیخ عثمان طه دیدار کردم که یک بار به همراه اعضای گروه تواشیح خوزستان و یک بار به همراه استاد شاهمیوه اصفهانی به دیدار استاد رفتیم.
در ادامه استاد دغاغله به روایت دیدار اولش با شیخ عثمان طه پرداخت.
آشنایی شیخ با زبان فارسی
در سفر حج چندسال قبل و هنگام حضور در مدینه تصمیم گرفتیم دیداری با شیخ عثمان طه داشته باشیم. موضوع را با یکی از دوستان مطرح کردیم تا هماهنگی لازم را جهت حضور ما در منزل شیخ انجام دهد.
شیخ در مدینه در آپارتمانی در طبقه پنجم زندگی میکند، درب را خودش شخصاً باز کرد، چند سال قبل او را دیده بودم تغییر چندانی نکرده بود.
با تبسم و به زبان فارسی گفت : خیلی خوش آمدید!!
با خود فکر کردم همین یک جمله را از فارسی یاد گرفته است اما ادامه داد:
گفت: حال شما خوب است؟
گفتم: خیلی ممنون شما خوبید؟
الحمدلله زندگی میگذرد!!
گفتم: استاد من سرما خوردم، ببخشید که از نزدیک با شما مصافحه نمیکنم.
گفت: شما داروی سرما خوردگی هم مصرف میکنید؟
بله
اگر دارو مصرف نکنید هفت روز تمام طول میکشد تا خوب شوید اما حالا که دارو مصرف میکنید فقط یک هفته طول میکشد!! از اینجا معلوم شد فردی شوخ طبع و باهوش است.
دور تا دور اتاق نشیمن و شاید تمام خانه مزین به تابلوهای خطی زیبا بود که همه آیات قرآن، احادیث و حکمتهای بزرگان بود.
لهجه شیرینی داشت و بعضی از افعال را جابجا میگفت. گفتم ما به زبان عربی و به لهجه سوری هم مسلط هستیم شما آنگونه که راحت هستید صحبت کنید ما مشکلی نداریم. سپس با زبان عربی با وی صحبت کردیم، شیخ خوشحال شد و گفت الحمدلله که ارتباط با شما آسانتر شد. سپس ادامه داد: آیا همه ایرانیها به این راحتی عربی صحبت میکنند یا فقط قاریان قرآن و گروههای تواشیح با زبان عربی آشنا هستند؟
به خط نستعلیق علاقه دارم و با کمک استاد امیرخانی با زبان فارسی آشنا شدم
گفتم: خیلی از ایرانیها به زبان عربی مسلط هستند، اما شما بگوئید فارسی را کجا یاد گرفتید؟
گفت: من به خط نستعلیق فارسی علاقه زیادی دارم و هنگام تمرین کردن بر نوشتههای فارسی لازم میشود که معنای کلمات را بفهمم وگرنه هیچ لذتی نمیبرم. دیگر اینکه استاد امیرخانی دوست بنده است و من از ایشان و بعضی از دوستان ضربالمثلهای فارسی زیادی را یاد گرفتم.
به ایران و زبان فارسی علاقه زیادی دارم
حتماً از گسترش فعالیتهای قرآنی و جایگاه خط در ایران مطلع هستید و اینکه قبلاً برادر شما (على طه) به ایران آمده بود و مصحفی با خط خود به رهبر انقلاب هدیه کرده بودند آیا نیامدن شما تاکنون به ایران دلیل خاصی داشته است؟
شاید چون برادرم (علی) است و من (عثمان) !!! سپس بلافاصله خندید و گفت: شوخی کردم سپس ادامه داد: گمان کنم علاقه من به ایران و ایرانیان و زبان فارسی، نیازی به توضیح نداشته باشد فارسی سخن گفتنم دلیل واضحی است. من غیر از زبان عربی با دو زبان فارسی و تا حدودی ترکی آشنا هستم و دلیل آن زیبائی خط این دو است و فکر کنم تا آخر عمر با زبان اردو آشنا نخواهم شد چون خط آنها از نظر من زشت است.
سپس به زبان فارسی عبارتهای زیر را گفت: لفظ لفظ عرب است، لفظ فارسی شکر است، لفظ ترکی هنر است.
بسیاری فکر میکنند عثمان طه سالها قبل فوت کرده
مدت زیادی است که نام شما ملازم قرآن بوده، شما از چه سنی شروع به کتابت قرآن کردید؟
بله، میدانم که خیلی از مردم فکر میکنند عثمان طه چندین سال است که مرده است و در این خصوص خاطرهای به ذهنم رسید.
روزی یک نفر در فرودگاه مرا دید و مشتاقانه احوالپرسی کرد. سپس یکی از دوستانش را دید و او را صدا کرد و گفت: معرفی میکنم، ایشان استاد عثمان طه نویسنده قرآن است. دوستش گفت: شوخی میکنی، عثمان طه دویست سال است که مرده است!!
اولین قرآن را در سن ۳۰ سالگی نوشتم و انگیزهای جز علاقه و خدمت به ساحت قرآن نداشتم و اصلاً پیشبینی نمیکردم که چنین استقبالی از آن شود و چنین جایگاهی پیدا کند مدتی بعد مرحوم حافظ اسد مرا طلبید و از من قدردانی کرد. من هم یک قرآن نوشتم و به ایشان هدیه کردم.
خاطره دیگری تعریف کنم: قبل از اینکه کشور عربستان از من بخواهد که به اینجا بیایم، قرآنی نوشته بودم و یکی از دوستانم با اصرار، اصل قرآن را از من گرفت و بدون اذن از من، آن را به کشور عربستان با قیمت سه میلیون ریال سعودی فروخت و در چاپخانه آنها بدون درج اسم من به عنوان خطاط، به چاپ رسید من بعد از اینکه قرآن را دیدم بسیار ناراحت شدم و نامهای به ملک فهد نوشتم و مسأله قرآن را توضیح دادم و ذکر کردم که مسلمترین حقم بنده این است که حداقل اسمم در قرآن به عنوان خطاط چاپ شود و بعد از مدتی متوجه شدم که نامه من واقعاً به دست وی رسیده بود و ملک فهد هم دستور داد که جلوی توزیع گرفته شود و قرآن مجدداً با ذکر اسم خطاط چاپ شود.
اولین قرآن را از روی مصحف قدیمی مصری برای دوران ملک فاروق نوشتم
آیا شما برای نوشتن قرآن الگوی خاصی داشتید؟
بله، من رسم الخط عثمانی را از روی یک قرآن قدیم مصری که در زمان ملک فاروق نوشته شده بود، نوشتم. اما اینکه آخر آیه در آخر صفحه نوشته میشود، این را از یک قرآن ترکی یاد گرفتم.
ابعاد قرآنی که مینویسید، به اندازه همین ابعاد قرآن چاپ شده است؟
خیر، من قرآن را در ابعاد ۱۰۰ در ۷۰ سانتیمتر مینویسم، سپس هنگام چاپ کوچک میشود و دلیل آن هم واضح است. شما اگر نوشتهای را ریز بنویسید، وقتی آن را بزرگ کنید عیبهای زیادی در آن مشاهده میکنید اما اگر آن را بزرگ بنویسید سپس کوچکش کنید، دقت کار بسیار بالا میرود. نمیخواهم از خودم تعریف کنم ولی تاکنون پیش نیامده است که بعد از تمام کردن صفحهای کسی بتواند کوچکترین اشکال از آن بگیرد.
یک دوره کتابت قرآن دو و نیم سال زمان میبرد
برای نوشتن یک قرآن به چه مدتی از زمان نیازمندید؟
حدود دو سال و نیم بطول میانجامد و من نهایت دقت را در نوشتن، مد نظر قرار میدهم و همواره با حوصله و اشتیاق مینویسم و در نوشتن هیچگاه عجله نمیکنم.
شما برای نوشتن از قلم و کاغذ خاصی استفاده میکنید؟
بله، از بهترین نوع کاغذ روسی استفاده میکنم و با قلم فلزی مخصوص مینویسم.
نسخههای قرآن کریم که هم اکنون در مسجد النبی (ص) وجود دارد با خط معروف و متداول شما کمی فرق دارد، این قرآن جدید است؟
بله، این قرآن را اخیراً تمام کردم و به چاپ رسید و از نظر من نسبت به قرآن قدیم از دقت بالاتری برخوردار است و به نظرم حرفهایتر است و از حیث قواعد خط اندکی فرق دارد. البته بعد از انتشار این قرآن، اعتراضات حفاظ قرآن برانگیخته شد مبنی بر اینکه این خط با قبلی فرق دارد و ما را به اشتباه میاندازد. من هم گفتم قرآن قبلی برای شما، حفاظ جدید از قرآن جدید حفظ کنند.
قرآن را به روایتهای مختلف کتابت کردم
شما بجز روایت حفص از عاصم، روایتهای دیگر را هم نوشتید؟
بله، من روایت قالون از نافع و روایت ورش از نافع را برای کشورهای شمال آفریقا نوشتم و نیز روایت دوری را برای اهل سودان. شما میتوانید این مصاحف را از فروشگاه چاپخانه مدینه تهیه کنید چون نزد من فقط روایت حفص از عاصم جدید است که به شما هدیه میکنم.
آیا شما تاکنون به رسمالخط املائی هم قرآن را نوشتهاید؟
خیر، من فقط به رسمالخط عثمانی مینویسم البته برای نمونه و مقایسه دو رسمالخط با یکدیگر فقط چند آیه اول سوره مبارکه مؤمنون را نوشتم. رسمالخط عثمانی رسمالخط متداولی است که از زمان پیامبر(ص) استفاده میشود
آیا شما به توقیفی بودن رسم الخط عثمانی معتقد هستید؟
من با این مخالفم که قرآن بصورت رسمی با رسمالخط املائی (معاصر) چاپ شود چون رسمالخط املائی همواره به مرور زمان تغییر میکند و یا به عبارتی تکامل مییابد و نمیتوان قرآن را با خط متغیر نوشت. اما رسمالخط عثمانی، در صدر اسلام توسط أصحاب پیامبر (ص) نوشته شد و حتی غلطهای املائی آن، برای ما باید ارزش باشد و هنر آن است.
باید از این رسمالخط محافظت شود نه اینکه آن را تغییر داد و من با نوشتن قرآن به رسمالخط املائی برای مدارس و به قصد آموزش موافقم گرچه دوست دارم حتی در مدارس هم از همان ابتدا رسمالخط عثمانی را آموزش دهند. البته شما از کلمه (توقیف) سؤال کردید با این تفاصیل نظر من به توقیفی بودن رسمالخط عثمانی نزدیکتر است!!.
در خط شما وجود حرکات کوتاه (فتحه ، کسره ، ضمه) قبل از حروف مدی چه ضرورتی دارد؟ مثلاً در کلمه (کتاب) اگر فتحه قبل از الف را درج نمیکردید چه اتفاقی میافتاد؟ آیا زائد نیست؟
من خبر دارم که در ایران بیشتر این سؤال مطرح است و نیز خبر دارم که قرآنی بدون این حرکاتی که اشاره کردید، چاپ شده و نسخهای از آن نزد بنده است. حرف شما منطقی و صحیح است اما شما میتوانید با یک نگاه به صفحه قرآنی که بدون حرکات مذکور چاپ شده است، متوجه شوید که زیبائی و ابهت خودش را از دست داده و همچون گنجشکی میماند که پرهای آن کنده شده است.
تذهیب و دیگر هنرهای قرآنهایم را پسرم انجام میدهد
آیا شما بر تهذیب دور صفحات ، رنگ زمینه قرآن، دور شماره آیات وغیره نظارت دارید؟
خوشبختانه تمام این هنر زیبا را پسرم احمد با مشورت خودم انجام میدهد. وی لیسانس هنرهای زیبا و گرافیک است و در کارش بسیار وارد است.
آیا با دیگر خطاطان معروف ارتباطی دارید؟
بله، اغلب، دوستان من هستند. من در سال ۱۹۷۳ نزد خطاط بزرگ ترکیه استاد حامد الآمدی امتحان دادم و ایشان با خط خودشان گواهینامهام را نوشتند.
من استاد امیرخانی خطاط ایران را میشناسم و با ایشان ارتباط دارم. همچنین استاد هاشم البغدادی خطاط مشهور عراق دوستم است. اتفاقاً روزی هاشم قرآنی نوشت و آن را جهت چاپ به آلمان برد. در آلمان به ذهنش آمد که الفاظ جلاله (الله) با رنگ قرمز چاپ شود و چون آلمانها از فرق بین حرکات کوتاه آگاهی نداشتند، یک کلمه را از الفاظ جلاله الگو و نمونه گرفتند که مفتوح بود به این ترتیب کلیه اسماء جلاله در قرآن هاشم، مفتوح شد و هاشم خوشحال همراه با چندین کارتن قرآن برگشت و خوشبختانه هنگام برگشت، نزد من آمد و یک نسخه چاپی از قرآنش را به من هدیه کرد و گفت اولین هدیه را به تو میدهم. در همان جا متوجه اشکال آن شدم و گفتم اگر به این شکل توزیع میشد هیچکس چاپخانه را مقصر نمیدانست و برای تو مشکل بزرگی ایجاد میشد.
با همه خطوط آشنایی دارم
شما به جز خط نسخ و ثلث با خط دیگری هم آشنایی دارید
من با همه خطها آشنائی دارم و همه آنها را مینویسم ولی اعتقاد دارم هر خطاطی خطی را بهتر از سایر خطوط مینویسد و تخصص من بیشتر خط نسخ است و امیرخانی در نستعلیق ماهر است، البته یک نکتهای در مورد عدم رعایت نکات املائی در خط ایرانی عرض کنم و آن در نوشتن بعضی از کلمات است مثلاً نوشتن (اللهم صل علی محمد و آل محمد) نباید (صلعلی) روی هم باشد چرا که کاملاً غلط است و هیچ توجیهی ندارد و صحیح آن صل على) است.
فرزند چپ دستم را مجبور کردم با دست راست بنویسد
ما شنیده بودیم که شما با دست چپ مینویسید آیا صحت دارد؟
خیر، من با دست راست مینویسم و معتقد هستم کسی که با دست چپ مینویسد سر قلم و نوشته خود را خوب نمیبیند بنابراین، به دقت دست راست نخواهد بود. یکی از بچههایم در کودکی با دست چپ مینوشت و او را مجبور کردم که با راست بنویسد و الان تمام کارهایش را با چپ انجام میدهد جز نوشتن را.
خاطره دیگری از سالهای کتابت قرآن دارید
بزرگترین خط من از حیث حجم زمانی بود که دولت لبنان از من خواستند بر روی دیوارهای داخلی و خارجی مسجد الحریری در بیروت آیاتی از قرآن را بنویسم من در آنجا به متراژ ۸۰۰ متر با خط ثلث آیات قرآن را نوشتم و از کارهای ماندگارم است.
در نمایشگاه قرآن تهران مسئول غرفه سوریه را با من اشتباه گرفته بودند و با وی عکس یادگاری میگرفتند
یک خاطره دیگر: در نمایشگاه قرآن کریم که چند سال پیش در تهران برگزار شده بود و خط من هم به نمایش گذاشته شده بود، مسؤل غرفه که اهل سوریه بود، برایم تعریف میکرد که مردم ایران خیلی شما را دوست دارند. چون خیلی از مردم مرا به جای شما اشتباه گرفتند و تصور کردند که عثمان طه من هستم و مرا میبوسیدند و عکس میگرفتند.
اسم عثمانطه در سودان متداول است و آنجا گمان میکنند من سودانی هستم
یک خاطره دیگر: اسم عثمان طه در سودان خیلی متداول است و از قضا من قرآنی را به روایت دوری برای آنها نوشته بودم و بعد از مدتی عدهای از مسؤلین آنها به دیدن من در مدینه آمدند وقتی مرا دیدند با تعجب گفتند: شما چرا سفیدی ؟!!
بعد از این صحبتها آقای مقدمی از اعضای گروه تلاوت قرآن زیبائی ارائه داد و استاد عثمان طه و فرزندش احمد شدیداً از این تلاوت متأثر شدند و بعد از آن تواشیح زیبائی در مدح اهل البیت علیهمالسلام اجرا کردیم که کل برنامه توسط فرزندش احمد فیلمبرداری شد. بعد از لحظاتی استاد عثمان گفت: که خانوادهام در خواست کردند تا دوباره بخوانید چون خیلی متأثر شدند ما نیز برنامه دیگری اجرا نمودیم که از اولی زیباتر بود.
سپس استاد عثمان گفت: اولینبار است که یک ایرانی سؤالهای تخصصی از من میکند. مگر شما در زمینه رسمالخط سر رشتهای دارید؟
گفتم: رساله دوره فوق لیسانسم در مورد مقایسه رسمالخط عثمانی و رسمالخط املائی است. استاد گفت: رساله را به زبان عربی نوشتید یا فارسی؟
چون رشته تحصیلات بنده زبان و ادبیات عرب است به زبان عربی نوشتم.
استاد پرسید: آن را به صورت کتاب چاپ کردید؟
هنوز نه اما در آینده چاپ خواهد شد، ان شاء الله
استاد وعده داد: من با خط خودم عنوان آن را برای شما مینویسم.
گفتم: سپاسگزارم استاد و این برایم افتخار است. سپس با خط خود عنوان کتاب را با خط ثلث نوشتند.
استفاده استاد از ضربالمثلهای فارسی در سخنانش
جالب است استاد عثمان طه در خلال صحبتهایشان ضربالمثلهایی از جمله «بار کج به مقصد نمیرسد»، «آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است»، «دروغگو حافظه ندارد»، «زبان پاسبان سر است» و... استفاده کردند.
سپس به زبان فارسی این جمله را گفت: من اگر در ایران بودم فارسیام بهتر میشد.
گفتم : یکی از منابع رسالهام کتاب دکتر محمد التونجی است. استاد گفت: محمد التونجی از دوستان بسیار نزدیکم است و ایشان از عوامل مؤثر در یادگیری زبان فارسی من است چون دکتر التونجی تحصیلاتش را در دانشگاه تهران به پایان رسانده و هم اکنون رئیس دانشکده زبان فارسی در دمشق است.
گفتم: عنوان کتاب قبلی من که در خصوص کاربرد مقامهای موسیقی عربی در تواشیح و قرائت قرآن است که توسط استاد زهیر المئینی اهل دمشق نوشته شده است، ایشان را هم میشناسید؟
بله خدایش رحمت کند.
مگر فوت شده است؟
بله، حدود هفت سال پیش. خط زیبائی داشت.
استاد عثمان طه دفتر دوران ابتدائی خودش را آورد و گفت: این خط دوران ابتدائی من است کلاس چهارم ابتدائی.
به گزارش فارس استاد دغاغله سال بعد دوباره به حج سفر میکند و مجدداً به دیدار شیخ عثمانطه میرود که در ادامه به تشریح دیدار دومش با شیخ عثمان طه پرداخت.
سال بعد دوباره توفیق سفر حج نصیبم شد و با تعدادی از چهرههای قرآنی از جمله استاد غلامرضا شاهمیوه اصفهانی به حج مشرف شدیم و در زمان حضور در مدینه تصمیم گرفتیم دیداری با شیخ عثمان طه داشته باشیم. موضوع را با یکی از دوستان مطرح کردیم تا هماهنگی لازم را جهت حضور ما در منزل شیخ انجام دهد.
استاد عثمان طه تازه از سفر جده برگشته بود و عدّهای از بستگانش از سوریه به میهمانیش آمده بودند از این رو تنها وقت ملاقاتی که توانستیم وی بگیریم زمان بین نماز مغرب و عشاء بود که باتوجه به اینکه در عربستان دو نماز با فاصله اقامه میشود زمان نسبتاً مناسبی برای ملاقات با شیخ بود و به همراه استاد شاه میوه به منزل شیخ رفتیم.
پس از سلام و احوالپرسی و خوش و بش به استاد گفتم که ایرانیان هنر دوست و هنر شناس هستند و قدر شما را خوب میدانند و شما را دوست میدارند.
قرآن کمعلامت ایرانیها مورد پسندم نیست اما اگر تلاوت را راحت میکند مانعی ندارد
سپس قرآن کم اِعراب را که با خط کامپیوتری و برگرفته از خط عثمان طه بود به ایشان نشان دادم و نظرش را در این مورد پرسیدم استاد گفت: خط که تقریباً همان است (رسم عثمانی) اما کم بودن اِعراب را نپسندید و گفت: اگر در ایران به این شکل تلاوتش راحتتر است مانعی ندارد اما این کار در کل ایراداتی دارد. استاد این را هم اضافه کرد که طرح کم کردن اِعراب از قرآن طرح جدیدی نیست و قبلاً هم مطرح بوده خصوصاً حذف سکون خیلی مطرح بود اما به نتیجه نرسید زیرا به یاد دارم حدود 20 کلمه از قرآن استخراج کردم که درصورت حذف سکون به دو شکل امکان خواندنشان وجود خواهد داشت.
گفتم: مثل کلمه «یلوون» که اگر سکون لام برداشته شود؟ گفت: بله این یکی از آنهاست، گفتم: دیگر کدام کلمات هستند، گفت: الان حضور ذهن ندارم اما سعی میکنم آنها را پیدا کنم.
من بیاد دارم که قبل از جنگ ایران و عراق، دو آیتالله از ایران به همراه شیخ عبدالحمید المهاجر نزد من در سوریه آمده بودند و با خود قرآنی آورده بودند که از حیث خط زیبا نبود و کاتب آن کارهای جالبی انجام داده بود از قبیل اینکه حرف اولِ سطرِ اول با حرفِ اولِ سطرِ آخر یکسان بود و همچنین حرف اول سطر دوم با حرف اول سطر دوم از پایین (سطر ما قبل آخر) و به همین منوال تمام سطور چنین بودند. نام خطاط را که ایرانی است بخاطر ندارم. گفتم: آن دو نفر چه کسانی بودند؟ گفت که اسامی آنها را هم بخاطر ندارم فقط یادم است که دختر خانمی که همراه آنها بود و ظاهرا ًدختر یکی از آنها بود (طاهره) نام داشت و دلیل فراموش نکردن اسم این دختر به این جهت بود که چنین اسمی زیبا به ذهنم خطور نکرده بود.
بیان دلیل حذف «لا» از علائم وقف قرآن توسط عثمانطه
در ادامه به موضوع حذف «لا» از علائم وقف اشاره کردم و گفتم:
اگر شما با حذف بعضی از علایم مخالف هستید و حرکت اصلاحی را ناخوش میدانید پس چرا در قرآن جدید علامت «لا» را از علایم وقف حذف کردید؟
گفت: هر حذفی ممکن است موفق نباشد مثل حذف سکون و درست است که اخیراً از ما خواستند که از علایم وقف، «لا» را حذف کنیم ولی دلیل آن به این جهت بود که به اعتقاد اهل سنت وقف بر جائی که «لا» داشته باشد حرام است و این مسأله برای خیلی از مردم مشکلساز شده بود چون ممکن است نفس انسان نکشد و بدین ترتیب مرتکب عمل حرام شود. این دلیل اصلی است گرچه بعضی فکر میکنند که دلیل حذف «لا» این است که ما در تلاوت مثلاً «یا ایها الذین امنوا ..» نمیتوانیم بر «یا» وقف کنیم و نیز نمیتوانیم بر «ایّها» وقف کنیم و همچنین نمی توانیم بر«الذین» وقف کنیم پس باید همه جای قرآن پر از علامت (لا) باشد که ممکن نیست. البته من این دلیل را بیشتر میپسندم.
خط مرحوم نیریزی زیبا است اما نظم دقیق ندارد
سپس خط مرحوم نیریزی را به ایشان نشان دادم و توضیحات لازم را در مورد این خط و ویرایش کامپیوتری و.. به ایشان دادم
نظرشان این بود: خط زیبائی است و خصوصاً که خطاط آن قدیمی است ارزش دیگری پیدا میکند اما شما با یک نگاه به صفحه، متوجه میشوید که خالی از نظم دقیق است و این مسأله به یکنواختی ظاهری آن لطمه میزند و من از خط نسخ ایرانی خط استاد موحّد را بیشتر میپسندم. اگر باز خوب دقت کنید متوجه میشوید که از شیوه غیر متداول برای نوشتن همزه مکسور استفاده کرده است مثلاًً در کلمه (الخائضین) قاعده مشهور این است که کسره زیر حرف نوشته شود نه زیر همزه. البته خود این، برای خودش یک سبک است.
بعد از آن کتاب دعای کمیل حضرت علی(ع) را که همراه با ترجمه با خط نستعلیق آقای فلسفی به تحریر در آمد بود به ایشان نشان دادم. استاد کار را پسندید و تقریباً تمام صفحات را به دقت نگاه کرد و خط نستعلیق متن عربی و متن فارسی و حاشیهها و تذهیب را به دقت نگاه میکرد سپس خط نستعلیق آقای سلحشور را به ایشان نشان دادم که مناجات امام علی(ع) را کامل با ترجمه و تذهیب زیبا نوشته بودند و کتابی با کیفیت بالا در چاپ و نظم رنگها در آمده بود.
خیره شدن شیخ به خط آقای سلحشور کاتب نهجالبلاغه
استاد عثمان طه به محض اینکه خط آقای سلحشور را دیدند به شکل عجیبی به خط خیره شدند و شدیداً متأثر شدند و گفتند فوقالعاده زیبا و محکم است. بسیار جذّاب است ایشان از نظر من شاگرد خوبی برای عُماد الحسن بشمار میرود.
بیشتر بخوانید:قرآن را به چه خطی بخوانیم؟
سپس اضافه کرد: که خط زیبا واقعاً فضل الهی است و اگر بگویم خط آقای سلحشور از امیرخانی هم چشم گیرتر است شاید گزافه نگفتم.
قرآن با خط نسخ زیباست و کتابت آن با دیگر خطوط فقط در همان کشور مورد استقبال قرار میگیرد
سپس نمونهای از صفحات قرآن که با خط نستعلیق توسط آقای امیدبخش نوشته شده بود به ایشان نشان دادم و گفتم:
ضمن اینکه نظر خودتان را در مورد این خط که خط یک جوان ایرانی است میدهید، بفرمائید اگر قرآن کریم را با خط نستعلیق بنویسیم چگونه خواهد بود؟
گفت: آقای امید بخش قوی و زیبا نوشتند خصوصاً که به رسم عثمانی نوشتند و آینده خوبی دارند ولی باید بیشتر دقت کنند و خط خودشان را به خط امیرخانی نزدیکتر کنند. اما در مورد این ایده که کُلاً قرآن با خط نستعلیق نوشته شود، باید بگویم که اولاً قبلاً قرآن با خط نستعلیق در ایران نوشته شده و من آن را دیدهام اما شما باید ارزیابی کنید که آیا از آن استقبال میشود یا نه ؟ من فکر میکنم اگر هم استقبال شود فقط در ایران استقبال میشود چون قرآن با نسخ، زیباست البته خط نستعلیق خیلی زیباست اما نه برای قرآن، زیرا تشکیلهها (حرکات) را نمیپذیرد وغیره الان شما ببینید خط پاکستانی را فقط پاکستانیها میپسندند.
آقای شاه میوه سؤال کردند: تاکنون در عربستان چند قرآن به خط خودتان نوشتید که چاپ شده است؟ ایشان گفتند: پنج قرآن با خط من چاپ شده است که 2 قرآن حفص و 3 قرآن با روایات دیگر شامل ورش، قالون و دوری عن ابی عمرو.
در عربستان تعهد دارم که به خارج نروم و سفارش نپذیرم
اگر از شما دعوت رسمی بعمل آید به ایران تشریف می آورید؟
من محدودیت زیادی دارم و ضمن تعهدات من این است که به خارج نروم و سفارشی را نپذیرم. سپس اضافه کرد که قبلاً وقتی من و آقای امیرخانی در استانبول بودیم به من پیشنهاد کرد که نهجالبلاغه را من با خط نسخ بنویسم و ایشان باخط نستعلیق ترجمهاش را بنویسند ولی وقتی از هم جدا شدیم این مسأله هم فراموش شد. گفتم: الان که دیر نشده است هم شما هستید وهم آقای امیر خانی! ایشان گفت: که آقای امیرخانی الان باید خیلی پیر شده باشد چون من یادم است که در استانبول همیشه راه رفتن را بر سوارشدن ماشین ترجیح میداد و غذا هم کم میخورد و شاید وزن ایشان بیشتر از پنجاه کیلو نمیشد!
گفتم: استاد این صحبت شما حاشیهای است ما در مورد نوشتن نهجالبلاغه بخط نسخ استاد عثمان طه صحبت میکنیم. سپس گفتم: میخواهید این پیشنهاد را مجدداً از زبان دوست قدیمیتان آقای امیرخانی بشنوید؟ ایشان نگاهی به نوه یک سالهاش کرد و گفت: میدانید اسم این پسر هم عثمانطه است؟
آقای شاه میوه گفت: ان شاء الله مثل عثمان طه بار آید.
گفتم: استاد پاسخ بنده را ندادید سپس متوجه احمد (فرزندش) شدم که چند حاشیه زیبا و تذهیب دور قرآن را نزدیک آورد و ضمن اینکه توضیح میداد که این کار من است، در لابهلای صحبتهایش و با صدای آهسته گفت: پدرم الان جواب شما را نخواهد داد زیاد بر این سؤال پافشاری نکنید!!
استاد عثمان طه به خاطراتش ادامه داد که آقای امیرخانی تخم مرغ نمیخورد و فقط پنیر را دوست میداشت و... سپس در مورد حج سؤال کرد و مسائل حلق و تقصیر و...
اذان عشاء سرداده شد و استاد عثمان طه گفت: من معذرت میخواهم که کُند صحبت میکنم.
گفتم: من متوجه شدم که لب پائین شما ورم کرده!
گفت: مدتی پیش از پله افتادم و لبم پاره شد و بیش از ده بخیه خورد. ما نیز برای بهبودی ایشان دعا کردیم و خواستیم که رفع زحمت کنیم.
هنگام خدا حافظی احمد گفت: پدرم در مورد پیشنهاد شما باید با کسی مشورت کند و بعداً جوابش را میدهد...
منبع: فارس
انتهای پیام/
استادی که قرآن را با خطش میخوانیم، اما او را نمیشناسیم/ ایران و زبان فارسی را دوست دارممنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: دانستنی ها خواندنی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۱۰۴۸۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شاعری که براساس دانش ادبی شعر نسروده!
فرهاد طاهری، پدرش، محمدحسین طاهری را شاعری میخواند که براساس قریحه شعر سروده نه براساس توانایی دانش ادبی میگوید او به جریانهای ادبی رایج، کمترین اعتنایی نداشت. با توجه به اینکه در شهری میزیسته که زبانهای تاتی تاکستانی و ترکی رایج است، اشعارش در تحکیم وحدت ملی و تقویت زبان فارسی بسیار مهم است.
فرهاد طاهری، دانشنامهنگار و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران دیوان اشعار پدرش، محمدحسین طاهری را گردآوری و به تازگی راهی بازار نشر کرده است. او در گفتوگویی مکتوب با ایسنا درباره ویژگی شعرهای این دیوان توضیح داده است.
متن گفتوگو در پی میآید:
در ابتدا درباره این دیوان شعری توضیح میدهید؛ درباره سبک شعری شاعر، تعداد اشعار و مضمونهایی که در این شعرها به کار گرفته شده است.
پیش از پاسخ دادن به پرسشهای شما، لازم میدانم از توجه آن خبرگزاری پرمخاطب به انتشار دیوان طاهری سپاسگزاری کنم.
دیوان طاهری مجموعه کامل سرودههای فارسی زندهیاد محمدحسین طاهری است. محمدحسین طاهری (١٣١٣ - ١٣٩٠) از مردم تاکستان و آموزگار و مدیر دبستان در آن شهر بود. دیوان در ۶٢٩ صفحه تدوین شده است که از این صفحات، ٣٠ صفحه نمایه اشعار و اعلام است و حدود ٢٠ صفحه هم پیشگفتار تدوینگر و صفحات پیش از متن است؛ بنابراین ۵٨٠ صفحه، متن اصلی دیوان را شامل میشود و به تقریب میتوان گفت دیوان طاهری دربردارنده حدود ٩ الی ١٠ هزار بیت اشعار فارسی است.
به لحاظ سبک شعر، اشعار دیوان طاهری در قصاید، به سبک خراسانی و در دیگر قالبهای شعر (غزل، مثنوی، ترکیبات و مسمطات و رباعی و دوبیتی) اشعار به طرز سبک عراقی است. در این دیوان، قصایدی آمده که کاملا روشن است شاعر در سرودن آنها به قصاید فرخی سیستانی و ناصر خسرو نظر داشته است. همچنین استقبالها و تضمینهایی که از غزلیات و مسمطات سعدی و غزلیات حافظ کرده پیروی شاعر را از سبک عراقی نشان میدهد. در بعضی از اشعار البته نمونههایی از سبک دوره بازگشت مخصوصا تحت تأثیر اشعار قاآنی کاملا مشهود است اما در سراسر دیوان رد پایی از سبک هندی دیده نمیشود. چند نمونه هم البته شعرهایی در دیوان هست که متأثر از شاعران معاصر مانند افسانه نیما و بعضی غزلیات شاملو و سایه و شهریار است.
ویژگیهای دیوان طاهری
به لحاظ مضامین شعر، میتوانم بگویم اغلب اشعار دیوان طاهری همان مضامین سنتی و قدمایی شعر فارسی است. علاوه بر آن شاعر به مسائل اجتماعی هم توجه کرده است. این نکته را من در مقدمه دیوان مشروح نوشتهام و فکر کنم بهتر است همان توضیح را اینجا برای خوانندگان این مصاحبه عینا نقل کنم :
«درون مایۀ اشعار عمدتا صبغه و حال و هوایی عاطفی و عاشقانه دارد و جنبههای انسانی و اجتماعی نیز در سراسرآن مشهود است . سرودههای طاهری هم، به مانند بسیاری از سرودههای طرز قدمایی، مظهر تمام عیارِ همان دغدغهها و پرسشهای همواره پایان ناپذیر ذهنیت شاعرانۀ هویت و اندیشۀ ایرانی است : پرسش و جستوجوگری از معمای آفرینش و هستی، حیرت و درماندگی، عشق، دلتنگی و هجر و فراق، یأس وامید، حقگزاری و سپاس و ستایش و نکوهش، حسرت برگذشته و پشیمانی، نجوا و گفتوگوهای با خویش و...
شاعر این سرودهها نیز در سراسر اشعار خود به همان احوالات شاعرانه و برخوردار از اوصاف اخلاقی و شخصیتیِ ملهم از طرز نگریستن شاعرانه به عوالم روحی و دنیای بیرونِ خود به تمام و کمال دچار بوده است. به مقتضای شاعرانه اندیشیدن و سخن گفتن، دستخوش «زیروزبرشدنهای عاطفی واحساسی» شده و گاه و بیگاه نیز رشتۀ سخن به دست «قضاوتِ پُر تناقض» داده است.
فارغ از آنچه گذشت، دیوان طاهری همچنین حائز بعضی نکتهها و گفتههایی است به نظر شایستۀ اعتنا و تأملِ بیشتر که بررسی اجمالی آن، چه بسا ذهن و توجه خوانندگان این اشعار را فزونتر معطوف خود کند و آنان را به جزئیات و آگاهیهایی راهنمون شود که در فهم دقیقتر و روشنترِ گذشته شاعر و گذشتههای زادگاه او، فراوان دستگیر و راهگشا باشد.
نخست، خواننده نکته بین دیوان طاهری، از سرگذشت و مهمترین وقایع زندگانی شاعر و نیز از دلخوریها و غمها و شادیها و باورهای فرهنگی و اعتقادی، و از قضاوتها و آراء ستایشگر یا منتقدانه او درباره معاشران و دوستان و اقوام و نزدیکان و حتی از اظهارنظرهای او درباره خانوادهاش مطلع میشود. بخشی از دیوان طاهری، درواقع نوعی شرححالنگاری منظوم است که پاسخدهنده پرسش خوانندگان و جویندگانی است که بخواهند روایت زندگانی شاعر را از زبان خود او بشنوند.
جنبه مهم دیگر دیوان طاهری، گزارشهایی است عمدتا دقیق و مستند و جزئینگرانه (و با ذکر تاریخ) از محیط و رویدادها و پدیدههای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی روزگار و زادگاه شاعر که به روایت او در ضمن اشعاری بسیار، به نظم آمده است مانندِ شکوهها از: مالکیت زمینهای کشاورزی و مصائب زراعت و باغداری، خشکسالی، بلاها و مصیبتهای طبیعی و آسمانی، مسائل درمان و بهداشت و آموزش و پرورش، معضلات بیمه بازنشستگان، تنگی معیشت و حقوق نابسنده فرهنگیان ومعلمان، گرانی و کمبود اقلام و سهمیهبندیها، بیلیاقتی و نادرستکاری صاحبان حرفهها و مشاغل (اعم از وکیل و پزشک و بنا و پیمانکار و...)؛ همچنین گرامیداشت دوران دفاع مقدس از وطن و ادای احترام به شهیدان و اسیران و آزادگان؛ حقسپاسی از انسانهای لایق و خدمتگزار ؛ در مرثیه و منقبت پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه معصوم درضمن اشعاری آئینی و مذهبی ، سوگسرودههایی در غم درگذشت مشاهیر و استادان بزرگ ادب وتاریخ و فرهنگ ایران و فرهنگ پروران و معلمان، و گزارش اخبار کانونهای فرهنگی و انجمنها ومحافل ادبی وشبهای شعر و سخنرانی و...
از این نظر در دیوان طاهری، جلوهها وصحنههایی از تاریخ اجتماعی و فرهنگی زمانه و زادگاه شاعر، به نظم کشیده شده است. در گزارشها و روایتگریهایی هم که دار سخن صرفا به گردِ مسائل «اجتماعی و شأن وجدانِ کاری و پای بندی به اخلاق و درستکاری» بوده است البته این دسته از سرودهها تنها «صبغه گزارش و روایت» محض ندارد. در بیشتر این اشعار، رگهها و رد پاهایی از «انتقاد و نقد و تذکر و تحذیر و هشدار و راه نشان دادن و برحذر داشتن از بیراهه و انحراف و به خطا رفتن» خود را نمایانده است درواقع می توان این قبیل اشعار را به نوعی نخستین نمونههای «شعر متعهد اجتماعی» و نیز اولین تجربههای «نقد اجتماعی مصلحانه» در «ساحت شعرفارسی» در زادگاه شاعر دانست. این نوع شعر منتقدانه اجتماعی و متعهد در دیوان طاهری البته با بسیاری از سنن غالبِ سرودن چنین اشعاری در ادبیات فارسی نیز سازگاری چندان ندارد . لحن و زبان اشعار او ، اگر نگویم تماما بلکه قریب به تمام، برکنار از «هزل و هجو وتیزو تندی و رکیکی کلام» است. این مضمون در ادبیات فارسی (شعر یا نثر منتقدانه اجتماعی و متعهد) در ذات خود پذیرای هرنوع کلام و واژه «تند وبه دور از نزاکت رایج در گفتار» و موافق با لحن و بیان «هزل و هجوآمیز» است و شواهدی بسیار هم از آن در سابقه و سنت ادبیات فارسی و در دیوانها و تذکرهها برجای مانده است. اما شواهد شعر منتقدانه اجتماعی و متعهد در دیوان طاهری، با بیانی مؤدبانه ولحنی برخوردار از وجاهت کلام، بامخاطبان به سخن آمدهند.»
شاعری که دوگانگی نداشت
شما گردآورنده و تدوینگر شعرهای پدرتان هستید، در واقع با این شاعر زیستهاید و تجربه زیسته او را از نزدیک مشاهده کردهاید، چقدر شخصیت شاعر به شعر هایش نزدیک بوده و در واقع تجربه زیستهاش در شعرهایش نمود دارد؟
در شخصیت ایشان اصولا در هیچ زمینهای دوگانگی وجود نداشت. در تمام مسائل، حرف و عملش یکی بود. همهٔ کسانی که او را میشناسند اعم از دانشآموزانش یا معلمانی که سالها همکارش بودهاند و نیز دیگر اهالی تاکستان به این نکته اذعان دارند که هیچ تفاوت و اختلافی میان گفتار و کردار ایشان ملاحظه نکردهاند. این ویژگی در تمام اشعار او کاملا مشهود است. زمینه و بستر بسیاری از اشعار منتقدانه او هم دقیقا از همین ویژگی شخصیت ایشان نشئت میگرفت. بعد هم باید این نکته را اضافه کنم او براساس قریحه شاعری و تجربه هنری این اشعار را سروده است ونه براساس توانایی دانش ادبی. بسیارند استادان و دبیران ادبیات فارسی که براساس دانش ادبی و معلومات خود شعر میگویند که البته موفق هم نبودهاند.
کمترین اعتنایی به جریانهای ادبی نداشت
شاعر این شعرها، دور از پایتخت به کار شعری پرداخته است، این موضوع چقدر در کار او تأثیر گذاشته است و چقدر ایشان به جریانهای ادبی توجه نشان داده است؟
من فکر میکنم اهمیت فرهنگی دیوان طاهری در همین ویژگی است که شاعر آن دور از پایتخت و در شهری میزیسته که زبانهای تاتی تاکستانی و ترکی در آنجا رایج بوده است. از این لحاظ دیوان طاهری در تحکیم وحدت ملی و تقویت زبان فارسی بسیار مهم است و از این جنبه هم باید این دیوان معرفی و نقد و بررسی شود.
اما در خصوص «جریان های» ادبی رایج، میتوانم بگویم شاعر، کمترین توجه و اعتنایی به آن نداشت. تلقی او از مقوله شعر و ادبیات فارسی، فقط تعمق در دیوان شاعران بزرگ بود. همیشه هم کلیات سعدی، دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی، مثنوی و غزلیات شمس، دیوان وحشی بافقی، فخرالدین عراقی، عارف قزوینی، ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار، رهی معیری، اهلی شیرازی، قاآنی را در دست داشت و مطالعه میکرد. از میان شاعران معاصر هم فقط شهریار و سایه را مرتب میخواند. کمترین علاقهای هم به سهراب سپهری و فروغ و اخوان ثالث نداشت. البته به حسین منزوی ارادت داشت و از اشعار او لذت میبرد.
درباره این «جریانهای ادبی» یاد خاطرهای افتادم و فکر کنم بد نباشد ذکر کنم. من در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ادبیات فارسی خواندهام و در دوره دانشجویی سخت شیفتهٔ مسائل شعر نو و جریانهای تجددگرایی ادبی بودم. زنده یاد دکتر فرشیدورد، استاد نقد ادبی و سبکشناسی ما بود. بارها سرکلاس با دکتر فرشیدورد درخصوص شعر نو و جریانهای ادبی معاصر بحثم شده بود. دکتر فرشیدورد کمترین اعتنایی به این مسائل نداشت. یادم هست زنده یاد پدرم برای جشن فارغالتحصیلی من غزلی سروده و به نشانی گروه ادبیات فارسی پست کرده بود. نامه پدر چند روز بعد از فارغ التحصیلی به دستم رسید. وقتی رفتم گروه ادبیات نامهام را بردارم دکتر فرشیدورد هم در گروه بود و با هم قدم زنان به بیرون دانشکده رفتیم. طی راه، ماجرا را گفتم. دکتر فرشیدورد با نهایت بیاعتنایی گفت پدر شما مگر شاعر بود؟ گفتم بلی و غزل پدر را به سوی دکتر فرشیدورد دراز کردم. با میلی توأم با اکراه کاغذ را گرفت. پدرم بسیار خوش خط بود. دکتر فرشیدورد تا خط پدر را دید گفت عجب خط زیبایی و شروع کرد غزل را خواندن.. به وسط غزل که رسید ایستاد. با تأمل بقیه غزل را خواند و متوجه شدم برگشت دوباره از اول خواند. بعد سرش را بلند کرد و با لحن عصبانیت و شوخی مآب گفت عجیب است از چنین پدر فاضل و فرهیختهای فرزند ناخلفی چون شما تربیت شده است…بعد هم خندید…
شاعر غیر از زبان فارسی، گویا اشعاری به زبان اقلیم خود یعنی زبان تاتی داشته است، درباره تفاوتها و شباهتهای این اشعار میگویید؟
بلی شاعر دیوان طاهری، اشعاری به زبان تاتی تاکستانی هم سروده است. اتفاقا در یکی دوجا در دیوان شعر فارسی به این نکته اشاره و بدان مفاخره هم کرده است البته فضل تقدم سرودن اشعار تاتی تاکستانی، از آن پدر فرهیخته شاعر، زنده یاد میرزا علیمحمد طاهری است. او نخستین کسی است که اشعاری به زبان تاتی تاکستانی سروده است. اما شعر تاتی صاحب دیوان طاهری، مشتمل بر دو منظومه بلند «آی، وارُن، وارُن» (ای باران، باران!) و «آی فِرِم» (ای پسرم) و اشعاری در قالب غزل و رباعی است. مضامین اشعار تاتی، بیشتر پند و اندرز به آیندگان، ضبط و ثبت آداب و رسوم محلی و در مجموع در حوزه فرهنگ مردم است. غیر از این جنبهها، اشعار تاتی این شاعر، به لحاظ گویششناسی بسیار اهمیت دارد. خودشاعر بعضی از اشعار تاتی را به فارسی ترجمه کرده و تعلیقات بسیار راهگشایی هم در ذیل اشعارش به قلم آورده است. مجموعهٔ اشعار تاتی نیز در مجلدی با عنوان «آی وارُن وارُن» در دست تدوین و آمادهسازی است که امیدوارم تا پایان امسال منتشر شود.
انتهای پیام